خواهر روحانی در کلاس مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان،

ایستاده بود. او در حالی که یک سکه یک دلاری نقره

در دستش بود گفت:

به دختر یا پسری که بتواند نام بزرگترین مردی را که در

این دنیا زیسته است بگوید، این یک دلاری را جایزه می دهم. 


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه و آموزنده ، ،
برچسب‌ها: خواهر روحانی , یهودی , مسیحی , معامله , مسابقه , داستان جالب ,

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391 | 15:6 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.