نظرات شما عزیزان:
دستی از غیب به دادت برسد و چه زیباست که آن دست خدا باشد و بس
این همه رهگذر!
کسی پیامی ندارد برای کسی؟؟!!!
قصه این همه تنهایی را قاصدک به کجا خواهد برد؟؟!!
=D D
گرچه خود زیتون برای من بیشتر دوست داشتنیه حتی تلخش
بازم از این اطلاعات در اختیارمون بذارید
در زمســتان نگاهـم شعله برپا می کنی
بی تو شعرم عاجز و بیهوده از جاری شدن
بیت بیت دلخوشی ها را تو زیبـا می کنی
مــــن به عشــــقت دلخوشم
تنهــــــــا در ایـــن ویرانه هــــا
حیــف از این عشقی که داری،
ســـــــــــاده حاشا می کنی...
تن به امید رسیدن، مرگ را پس می زند،
بی خبر از آرزوهایی که رویـــــا می کنی
ازتو دلگیـــــــرم ...!!!
تـــــویی که می نشینی باغـــــــــرور
ارتحال دل سپردن را تماشا می کنی!!!
و از انبوه برگهای زرد رنگ ،
میوه هایی طلایی رنگ باقی مانده اند !
انبوه برگهای رقصنده با باد ...
هیچگاه اجازه جلوه به میوه ها را نداده بودند؛
چه در بهار وچه در تابستان !
و عجیب که خزان ،
برگها را بیقیمت کرد و میوه ها را قیمتی !
[ چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:سخنان جالب,جملات بزرگان,جملات زیبا,زیباترین وبلاگ,سخن برتر, ] [ 15:35 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[