تمام زمزمه های گاه و بی گاهت دعای رفتن بود
چه گویم از دل خود که شادی ام با تو زیستن بود
ولی درون تو لبریز از شوق پریدن بود
نه هیچ کلامی نه هیچ لبخندی فقط سکوت حاکم بود
در آن زمان که شنیدم قصد تو دل بریدن بود
چگونه باور کنم هدیه ات به من دل شکستن بود
هنوز از مستی نگاهت خراب مانده ام
نظرات شما عزیزان:
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
"حسین پناهی"
.
.
آپم و منتظر...
apam ba poste jadid khoshhal misham biay o nazar bedi
bawshe khoshhal misham tabadole link konim
mano ba name jame eshgh belin
va u ham begoo ba che nami belinkamet?
ولي
زيبا نبود
بلكه
خيلي زيبا بود