منشین با من، با من منشین!
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست؟
یا نگاه تو که پر عصمت و ناز ...
بر من افتد چه عذاب و ستمی ست!
دردم این نیست ولی
دردم این ست که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم !
آهوک
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم!
نظرات شما عزیزان:
[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:پوپک,اهوی من,شعر معاصر ,شعر نو,شعر عاشقانه,اشعار زیبا,وبلاگ برتر, ] [ 9:43 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[