دلم براي كسي تنگ است
كـه آفتــــاب صـداقــــت را
به ميهمـاني گل هاي بـاغ مي آورد
و گيسوان بلندش را به بادها مي داد
و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد
دلم براي كسي تنگ است
كه چشمهاي قشنگش را
به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت
وشعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند
دلم براي كسي تنگ است
كه همچــــو كــودك معصـــومي
دلـــش بـراي دلـــم مي ســـوخــت
و مهــربـــاني را نثــــار مــن مي كــرد
دلم براي كسي تنگ است
كه تا شمال ترين شمال
و در جنـــــوب تــريــن جنــــوب
هميشه در همه جا آه با كه بتوان گفت
كـه بــود بـا مـــن و
پیوسته نيز بي من بود
و كار من ز فراقش فغان و شيون بود
كسي كه بي من ماند
كسي كه با من نيست
كســي .... دگــر كــــافي ســـت
نظرات شما عزیزان:
گاهی دلتنگ همان دستبند از پوست نارنگی هستم........
که با آن بچگی کردم
لی لی ... می پریدم یک پا از خانه های گچی...
یک ، دو ، سه ، چهار و پنج ، شش ، هفت و هشت حالا برعکس.....
و در بین راه گاه ، آه از نهادم بر می آمد که
پایم بین دو خط رفته است و سوخته ام ...
حال باید بازی را واگذار کنم و از بیرون بنگرم
شاید نوبتم تمام شده و .........
گاه و بی گاه
دلم تنگ همان کودکی های ملوسم است و نازهای دخترانه....
که دیگر هیچ خریداری ندارد .........
این روزها جهالت را بصیرت نامیده اند و بصیرت را فتنه!
این روزها باطل لباس حق پوشیده و حق را لباس باطل پوشانده اند!
این روزها دهان منتقد پر از خاک است و دهان متملق پر از زر!
این روزها دانشگاه زندان شده است و زندان دانشگاه!
این روزها سیاه را سفید مینمایند و سفید را سیاه!
این روزها خفقان را آرامش مینامند و اعتراض را تشویش!
این روزها ....
این روزها حال همه ما خوب است!
ولی تو باور نکن!
[ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:دل تنگ,شعر دلتنگی,زیباترین وبلاگ,وبلاگ برتر, ] [ 9:23 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[