تنهایی ام تو را با خودم خواهد برد تا انتها
تا بی کران
باید ببینم چه کسی می تواند رد پای تو را بیابد
آیا کسی واقعا هست
که تو را آنگونه که هستی شناخته باشد
با من باش
من که اینگونه اسیر توام
عقربه ها نیامدنت را تکرار می کنند و
زمان مانند دردی بر تنم جاری می شود
عادت نکرده ام به نبودنت
و تو سخت به ثانیه هایم چسبیده ای !
گفتی از ناله ی شبگیر کسی در قفسی ،
بنویسم سخنی ،
هر نفسی ،
باز بسی
نظرات شما عزیزان:
در رابطه با متنت یاد سخن بعضیها افتادم که می گفت :
چاره (حتماً)جز این است که ناله ی شب گیر کنیم ...................
مگه نه ............؟
با نظر دوستمون شعله موافقم . برای همین هم بیشتر اوقات که تو محیط اینترنتم بهت سر می زنم . فقط یه مشکل داره که یه سری تبلیغاتش خیلی چشمو آزار می ده . اما به هر حال چون مطالب خیلی خوبی داره از اون هم می گذریم..
خودمونیم ها دلت همیشه بهاری
جالبه که تو این چند روزه دایم قالبتو عوض می کنی و محیطو کاملا بهاری می کنی
پیشاپیش به استقبال بهار رفتی ها ......
[ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:اسیر عشق,ناله شبگیر شعر نو,شعر زیبا,ترانه جدید,شعرسرودن,ردپا, ] [ 9:59 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[