گوهر عشـــــــــــق

کلبـــــــــه تنهـــــــــــــــــایی!!!

(درانتهای نگاهت کلبه ای برای خویش خواهم ساخت تا مبادا در لحظات تنهایی ات با خود بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت.)(هر گونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.)

گوهر عشـــــــــــق

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!

خواهر کوچکم از من پرسيد

من به او خنديدم

کمي آزرده و حيرت زده گفت

روي ديوار و درختان ديدم

باز هم خنديدم

گفت ديروز خودم ديدم

مهران پسر همسايه

پنج وارونه به مينو ميداد

آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد

بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم

بعدها وقتي غم

سقف کوتاه دلت را خم کرد

بي گمان مي فهمي

- پنج وارونه چه معنا دارد!

 

دستهامان نرسيده ست به هم...

از دل و ديده ، گرامي تر هم

آيا هست؟

_ دست ،

آري ، ز دل و ديده گرامي تر:

دست !

زين همه گوهر پيدا و نهان در تن و جان ،

بي گمان دست گرانقدر تر است.

هر چه حاصل کني از دنيا ،

دستاوردست !

هر چه اسباب جهان باشد ، در روي زمين ،

دست دارد همه را زير نگين

سلطنت را که شنيده است چنين؟!

شرف دست همين بس که نوشتن با اوست !

خوشترين مايه دلبستگي من با اوست.

در فروبسته ترين دشواري ،

در گرانبارترين نوميدي ،

بارها بر سر خود ، بانگ زدم :

_ هيچت ار نيست مخور خون جگر ،

دست که هست !

بيستون را ياد آر ،

دستهايت را بسپار به کار ،

کوه را چون پر کاه از سر راهت بردار !

وه چه نيروي شگفت انگيزي ست ،

دستها ئي که به هم پيوسته ست !

به يقين ، هر که به هر جاي ، در آيد از پاي

دستهايش بسته ست !

دست در دست کسي ،

يعني : پيوند دو جان !

دست در دست کسي ،

يعني : پيمان دو عشق !

دست در دست کسي داري اگر ،

داني ، دست ،

چه سخن ها که بيان مي کند از دوست به دوست !

لحظه اي چند که از دست طبيب ،

گرمي مهر به پيشاني بيمار رسد ؛

نوشداروي شفا بخش تر از داروي اوست !

چون به رقص آئي و سر مست بر افشاني دست ،

پرچم شادي و شوق است که افراشته اي !

لشکر غم خورد از پرچم دست تو شکست !

دست ، گنجينه مهر و هنر است :

خواه بر پرده ساز ،

خواه در گردن دوست ،

خواه بر چهره نقش ،

خواه بر دنده چرخ ،

خواه بر دسته داس ،

خواه در ياري نابينائي ،

خواه در ساختن فردائي !

آنچه آتش به دلم مي زند ، اينک ، هر دم

سرنوشت بشر است ،

داده با تلخي غم هاي دگر دست به هم !

بار اين درد و دريغ است که ما

تيرهامان به هدف نيک رسيده ست ، ولي

دست هامان نرسيده ست به هم !

دست من اما خاليست...






نظرات شما عزیزان:

هانیه
ساعت9:45---4 اسفند 1390
@ };-

shabnam
ساعت17:23---3 اسفند 1390
ey dust chera dele shekaste dari?manam niz dele bighami nadaram vali khodamo kami bikhial migiram .movaffagh bashi ey dusteman,be arezuhat beresiey duste man ,khoshhalam mikoni vaghti sar mizani eyyyyyyyy duste man.پاسخ:زنده اینگونه به غم خفته ام در تابوت حرف ها دارم در دل می گزم لب به سکوت....

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:پنج وارونه, ] [ 16:49 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]

[ ]