جملات جالب انگیز و زیبا....

کلبـــــــــه تنهـــــــــــــــــایی!!!

(درانتهای نگاهت کلبه ای برای خویش خواهم ساخت تا مبادا در لحظات تنهایی ات با خود بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت.)(هر گونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.)

جملات جالب انگیز و زیبا....


عکس : مادر چوبیــن


امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون صدام رو عوض کردم

بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم ما پسرتون رو دزدیدیم

100 هزار تومن بیارین به این آدرس و گرنه پسرتون رو میکشیم

بابام برگشت گفت 200 تومن میدم یه جوری بکشینش

طبیعی به نظر برسه

 

 

داداش کوچیک دوستمو بردیم آمپول بزنیم

پرستار گفت: بخواب آمپولتو بزنم

بچه گفت: خوابم نمیاد

 

 

فقط یه جوون ایرانیه که 2000 تومن تو جیبش نداره تا

گوشی یک میلیونیش رو شارژ کنه!!!

 

فقط تو ایرانِ که روی بسته بندی مواد غذائی تاریخ انقضاء

و قیمتش ناخواناترین قسمتش هست!

 

پشت چراغ قرمز یه گدایی اومده کنار ماشین

میگم برو اونور پول ندارم

میگه نمیگفتی هم از قیافت معلوم بود ...

 

دیشب ساعته ۳ نصفه شب دختر خالم بعده یه سال اس داده

دختر خالم : سلام ،میدونی جریان چیه؟؟

من : سلام نه بگو بینم چیه نصفه شبی؟

دختر خالم:به مقدار الکترسیته ای که از یک رسانا عبور

میکند جریان میگویند...!!!

 

 

تو فامیل پشت سر ما بحث افتاده بود!

داییم میگفت این پسره تو خونه دانشجوییش همه غلطی کرده!!

مامان بزرگم شاکی گفت مگه توچیزی دیدی ازش!!

داییم گفت نه ولی بچه حلال زاده به داییش میره

 

خانمه ۲۰۶ رو زده به تیر برق ، ماشین نصف شده !

به افسر میگه یعنی اشتباه از من بوده ؟

افسر : پـَـــ نــه پـَـــ علت حادثه خواب آلودگیه تیر چراغ بوده !

 

 

میگم تا حالا دقت کردین تو خونه یه سری وسایل هست

که همیشه همه جا میبینیشون ؟ اما خدا اون روز رو نیاره که

بهشون احتیاج پیدا کنی !

یعنی کلا از چرخه هستی محو میشن !

 

 

نمیدونم چه مواد شیمیایی داره قطرات بارون !

به محض رسیدن به زمین اکثر تاکسی ها تبدیل

 به تاکسی دربست میشوند

 

یکی از فانتزیام اینه که یه روز که دارم تو خیابون راه میرم

یهو ببینم یه دزد اسلحه شو گذاشته رو شقیقه یه خانوم

 سانتی مانتال و میخواد کیف شو خالی کنه

منم سریع بپرم بینشونو و درحالیکه دارم تفنگو ازش میگیرم

باهاش درگیر شم

درحین درگیری یهو صدای شلیک شنیده شه

چند ثانیه هر دومون چشم تو چشم به هم نگاه کنیم

و یهو دزده بخوره زمین

درحالیکه از شیکمش داره خون فواره میزنه

بعد من بگم: نهههههههه

من نمیخواستم اینطوری شه

در همین حین پلیس از راه برسه و منو دستگیر کنه

تو دادگاه درحالیکه من دارم بی گناهی مو ثابت میکنم

قاضی من رو مقصر بدونه به قصاص محکوم کنه

بعد در حالیکه من نا امید شدم یه نگاه به خانواده ام میندازم

میبینم همه شون دارن گریه میکنن

یه نگاه به خانواده مقتول میکنم

میبینم خون جلو چشاشونو گرفته سریع اونورو نیگا میکنم

بعد برمیگردم دختره نگاه میکنم میبینم یه سر تکون میده

بقیه شو یادم نمیاد عاخه شوکه شده بودم

خلاصه روز اعدام فرامیرسه و منو میبرن برای اعدام

بعد وقتی میخوان حکم رو اجرا کنن قاضی بهم میگه

آخرین خواسته ات چیه؟ 

منم میگم آخرین خواسته ام اینه که اعدامم نکنین

بعد قاضی با همکاراش یه مشورت میکنه

و با آخرین خواسته ام موافقت میکنه

بعد منم میرم تو افق محو میشم


نظرات شما عزیزان:

sima
ساعت9:39---13 ارديبهشت 1392


هانیه
ساعت23:50---17 بهمن 1391


یــــــاس
ساعت23:35---17 بهمن 1391
آره موافقم......
یه خلاقیت دیگه هم دارن اونم این که کلاً‌میتونن یک فیلم دیگه از فیلم یا سریال اصلی واست دربیارن و موضوع اونو به کل، عوض کنن.........
دست مریزاد


هانیه
ساعت23:27---17 بهمن 1391
آخه اون موقع امکانات الان رو نداشتن که
الان دقت کنید واسه خانمها تو فیلمهای خارجی لباس میدوزن.آستین ،یقه،شلوار..در طرحها و رنگهای مختلف
دیگه خلاقیت از این بیشتر


یــــــاس
ساعت23:16---17 بهمن 1391
و البته دستاشم تا سرشونَش!!!!!!!

یــــــاس
ساعت23:14---17 بهمن 1391
آره درست میگی شما...
اما پاهاش تا بالای رونش، پوشیده نبود !!!!! فقط!!!
تفسیر بدآموزی اینا،‌ما رو کشته!!!


هانیه
ساعت23:07---17 بهمن 1391


نه میدونید خواستن خلاقیت بچه ها رو تحریک کنن بچه ها خودشون مامانشو تصور کنن......

آخرشم تو خماری بمونن


ایــــــزدمهـــــــــر
ساعت23:02---17 بهمن 1391
منم به خاطر اینکه تصویر مادرش هیچ وقت پخش نشد گذاشتم..
فقط قسمت اسلامی رو گذاشتم
بنده خدا فقط پاهاش پوشیده نبود


یــــــاس
ساعت22:54---17 بهمن 1391
و یه چیز جالب واسه این کارتون:
توی این برنامه، تلویزیون ایران، تصویر مادرشو نشون نمیداد !!!!
میدونی چرااااااااااااااااااا؟؟؟
آخه خطرناک بود؛
نه ترسناک؛
.
.
.
.
نه بابا؛
چون پوشش مناسبی نداشت بنده خدا!!!ما هم از دیدن مادرش محروم بودیم......
حالا به لطف اینترنت، چهره مادرشو هم بالاخره دیدیدم........
البته این تصویری که ایزدمهر گذاشته هم، میشه گفت اسلامیشه!!!
واسه همین، از بالا زوم شده روی سرش!!


یــــــاس
ساعت22:49---17 بهمن 1391
شرح کوتاهی از این کارتون:
چوبین ( همین شخصیت کارتونی خاکستری چشم درشت که در تصویر ابتدایی وجود داره) از یک سیاره دیگه اومده بود زمین و دنبال مامانش میگشت( تصویر ادامه مطلب) و در این جست‌وجو ، واسش یه سری اتفاقات میفتاد با آدم بدا....
البته عده ای هم بهش کمک میکردن و دوستش داشتن مثل همین دخمر خوشمل که کنار چوبین می بینی..


یــــــاس
ساعت22:45---17 بهمن 1391
این دفعه از اول، اسم کارتون گذاشتی تا دیگه تو کَف اسمش نمونیم!!!!!!!؟؟؟
چوبین؛ کارتون جالبی بود.....
کودک درونِ من که یادشه!!!


یــــــاس
ساعت22:42---17 بهمن 1391
ایزدمهر؛
داستانک امشب، پوچ شد؟؟؟!!!
یا منتظر باشیم بعد از شام میگذاریش؟؟


هانیه
ساعت22:31---17 بهمن 1391
داستانک امشبمون کو؟؟

هانیه
ساعت22:30---17 بهمن 1391
من دیگه واقعا سنم به این کارتون نمیرسه
جریانش چیه؟


هانیه
ساعت22:26---17 بهمن 1391
بیا ایزدمهر اون باقی مونده پولتو از 100 هزار تومن بده من
آخه گفتی ذهنت مشغول شده ....اونم بدجوری
منم که اصلا تحمل ندارم دوستامو نوی این وضعیت ببینم
رو کمک من حساب کن


هانیه
ساعت22:19---17 بهمن 1391


میگم جریان این خانمه چی بود..... که موهاشو طلایی کرده؟؟
:
مرسی ایزدمهر فشار خنده کلبه داشت میفتاد
:
من بیشتر به اون گداهه خندیدم
:
اخه چند سال پیش یکی تعریف میکرد میگفت پشت چراغ قرمز به گداهه 100 تومن داده بود ..گداهه پولو پرت کرده بود گفته بود مگه به گدا داری پول میدی؟؟


یــــــاس
ساعت22:17---17 بهمن 1391
قیافه دایی، باحاله!!!!!!

هانیه
ساعت22:11---17 بهمن 1391
میگم ایزدمهر اگه کسی رو پیدا نکردی بده من بقیه اون پول که میمونه


نیلوفرآبی
ساعت19:42---17 بهمن 1391
چوبین هم "عشق" کودکانه ماست......
یادش بخیر......................


نیلوفر آبی
ساعت19:41---17 بهمن 1391
دی... دیگه دارم روده بر ...میشم....
کممممممممممممک .... یکی منو بگیرررررررررررره.........


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:داستان فانتزی,فانتزی های من,تصاویر فانتزی,جدید ترین جوک ها,وبلاگ برتر,چوبین,کارتون چوبین, ] [ 18:13 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]

[ ]